«جورج ساموئل کلاریسون» در کتاب «ثروتمندترین مرد بابل» به شیوهای داستانگونه به روایت زندگی مردی میپردازد که مردم او را ثروتمندترین مرد بابل میدانند. روزی پادشاه بابل از این شخص دعوت میکند به قصرش برود و از او میخواهد به دلیل شرایط بد اقتصادی و شرایط نامناسب زندگی مردم راههای ثروتمند شدن را به آنها آموزش دهد. وی کارگاهی تشکیل میدهد و در این گارگاه به آموزش مردم جامعه -که از هر قشری در آن حضور دارند میپردازد. «کلاریسون» در این اثر به زبانی ساده و قابل فهم برای تمام اقشار جامعه روشهای رسیدن به ثروت را شرح میدهد. در واقع کتاب «ثروتمندترین مرد بابل» برنامهای مدون در خصوص موفقیت مالی ارائه میدهد که از دیرباز مورد استفاده قرار میگرفته و محدود به هیچ زمان و مکانی نیست. برشی از کتاب اگر به من اعتماد کنی درسی را در زمینه مدیریت سودمند طلا به تو میدهم. تا یک سال دیگر حصار شهر کامل خواهد شد و در آن موقع شهر به دروازههایی از برنز نیاز خواهد داشت که آن را در هر یک از ورودیهای شهر کار بگذارند تا بتوانند از آن در برابر دشمنان پادشاه حفظ کنند. در تمام نینوا فلز کافی برای ساخت این دروازهها وجود ندارد و پادشاه فکری برای آن نکرده است. نقشه من این است که گروهی از ماها پولهایمان را روی هم بگذاریم و کاروانی را به معادن مس و قلع که فاصله زیادی با نینوا دارند، روانه کنیم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.