در قرن نوزدهم و بیستم میلادی بود که ژانر مورد علاقهی کودکان و نوجوانان که امروزه به عنوان ژانر«علمی- تخیلی» میشناسیم در ادبیات پدید آمد. این سبک که آمیزهای از واقعیت و دنیای خیال است با داستانهای نویسندهی معروف فرانسوی ژول ورن به اوج خود رسید.
ژول ورن در آثار خود به نوعی علم و خیال را در هم میآمیزد. او با این هنر خوانندهی نوجوان را علاوهبر اینکه غرق در لذت یک داستان ماجراجویانه میکند، سوالات مهمی را در ذهن او ایجاد میکند. کتاب سفر به مرکز زمین داستانی معروف از این نویسنده است که قوه هیجان و تفکر را کنار هم فعال میکند و مخاطب خود را به فضایی غیر واقعی اما سوالبرانگیز میبرد و از او میپرسد:«آیا زمین تو خالی است؟»
کتاب سفر به اعماق زمین یک رمان کوتاه علمی-تخیلی برای نوجوانان است. داستان سفر به مرکز زمین دربارهی یک پرفسور آلمانی به نام «اوتو لیدنبراک» و برادرزادهاش «اکسل» است که در اوایل داستان پرفسور لیدن براک یک کتاب عجیب و ارزشمند با بیش از ۷۰۰ سال قدمت را پیدا میکند.
این کتاب به زبان رومی نوشته شده است و پرفسور همراه اکسل شروع به رمز گشایی این کتاب میکنند. آنها سر انجام رمز جملهی ناشناخته را کشف میکنند. عبارتی که میگوید: « از دهانه آتشفشان پایین بروید از « اوتو لیدانبراک» از آن سو که سایه «اسکارتاریس» پایین میافتد پیش از آنکه اول جولای فرا رسد. ای مسافر بیباک به تو میگویم که از آن راه به مرکز زمین خواهی رسید.»
از این بخش سفر پرفسور لیدنبراک و آکسل به مرکز زمین شروع میشود. آنها برای سفر خود راهنمایی به نام «هانس» را استخدام میکنند تا در طول سفر همراه آنها باشد. این گروه ۳ نفره در طول سفر از دالانهای آتشفشانی عبور میکنند و با حوادث و اتفاقات هیجانانگیزی مواجه میشوند.
ژول ورن (۱۹۰۵-۱۸۲۸) داستاننویس و نمایشنامه نویس فرانسوی است که با داستانهای علمی تخیلی و ماجراجویانهاشدر جهان شهرت دارد. ژول ورن پدر داستانهای علمی تخیلی مدرن برای نوجونان است. او در داستانهایش تخیلات را با علم روز زمانهی خود تلفیق میکند و قصهای هیجان انگیز خلق میکند. یکی از این آثار معروف سفر به مرکز زمین است. شناخت زمان داستانی ژول ورن خطوط داستانی او را برای خواننده روشن میکند. در قرن هجدهم و نوزدهم نظریههایی مبنی بر تو خالی بودن زمین وجود داشت که توسط بسیاری از دانشمندان رد شد. به همین دلیل در آن زمان علاقهی عمومی جامعه بیشتر به سمت مباحث زمین شناسی و دیرینه شناسیرفت.این ایده باعث شد تا نویسندگانی از جمله ژول ورن دست به خلق داستانهای تخیلی دربارهی مرکز زمین بزنند. کتاب سفر به مرکز زمین در سال ۱۸۶۴ منتشر شد و خیلی زود تبدیل به یکی از معروف ترین و محبوبترین ادبیات علمی تخیلی نوجونان در سراسر دنیا شد. ژول ورن حدود هشتاد داستان بلند و کوتاهو همچنین ۱۵ نمایشنامه نوشت. داستان های از زمین به ماه، ۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا، دور دنیا در ۸۰ روز، جزیره اسرارآمیز و میشل استروگف از جمله آثار معروف ژول ورن هستند. ژول ورن بعد از سالها فعالیت در حوزه داستاننویسی در سال ۱۹۰۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت.
کتابهای ژول ورن به دلیل جذابیت و کشش بالا همیشه در فهرست کتابهای پرفروش ژانر کودک و نوجوان قرار داشتهاند. این کتابها با گذشت بیش از صد سال هنوز هم خواندنی و دلپذیرند. امروزه بسیاری از کودکان و نوجوانان ایرانی به کتابهای او علاقهی زیادی دارند. همین موضوع باعث شده تا مترجمان زیادی آثار ژول ورن را به زبان فارسی برگردانند.
کتاب سفر به اعماق زمین Journey to the Center of the Earth تا به امروز بیش از ۱۰ بار توسط ناشرین مختلف روانهی بازار شده است. نشر ققنوس این کتاب را با دو ترجمهی «رضا مرتضوی» و «فرزانه مهری» منتشر کرده است. از دیگر ترجمههای موجود در بازار میتوان به ترجمهی «مرجان رضایی» از نشر مرکز، ترجمهی«ثمین بنیپور» از نشر افق، «احمد پناهی خراسانی» از نشر باربد، ترجمهی«آرمین هدایتی» از نشر کتاب پارسه، ترجمهی«سمیه شکرزاده» از نشر نگاه آشنا، ترجمهی«سلماز بهگام» از نشر ترانه، ترجمهی«مریم سلحشور» از نشر باران سخن، ترجمهی«حسن زمانی» از نشر امیرکبیر، ترجمهی«قدیر گلکاریان» از نشر عارف، ترجمهی«سحر صادقی» از نشر نوداو ترجمهی«نسرین کرباسچی» در نشر مانا کتاب اشاره کرد. کتاب حاضر در ۲۲ فصل توسط تیم مترجمین فیدیبو به فارسی برگردانده شده است. شما میتوانید نسخهی الکترونیک و پی دی اف pdf کتاب سفر به اعماق زمین اثر ماندگار ژول ورن را از فیدیبو دانلود کنید و در اپلیکیشن رایگان فیدیبو آن را مطالعه کنید.
در طی سالهای گذشته چندین فیلم سینمایی، کارتون و سریال از روی داستان سفر به مرکز زمین اثر ژول ورن ساخته شد که بسیار مورد استقبال همگان چه در ایران و چه در جهان قرار گرفت. اولین اقتباس از این کتاب در سال ۱۹۵۹ بود که «هنری لوین» کارگردان آمریکایی با اقتباس از داستان ژول ورن فیلمی به نام سفر به اعماق زمین را ساخت. در این فیلم «جیمز میسون» نقش پرفسور لیندن براک و «پت بون» نقش الکس و «پیتر پانسون» نقش هانس را ایفا میکردهاند. کارگردان این اثر به نیویورک تایمز گفت که «ژول ورن همیشه داستانهای هیجانانگیز مینویسد اما مخاطب خود را به سمت ناشناختهها میبرد. ما در این فیلم سعی کردیم که ضمن حفظ جنبههای ماجراجویانه این داستان را به شکل بومی روایت کنیم». فیلم «هنری لوین» فروش خوبی کرد و در سه رشتهی بهترین کارگردان هنری، بهترین جلوههای ویژه و صدابرداری نامزد دریافت جایزهی اسکار شد.
بعد از فیلم اقتباسی و موفق ساختهی «هنری لوین» در سال ۱۹۷۷ «ریچارد اسلاپشینسکی»کارگردان استرالیایی بر پایهی داستان ژول ورن انیمیشنی خاطرهانگیز ساخت. شاید متولدین دهه شصت کارتون نوستالژیک سفر به مرکز زمین را با صدای ماندگار«نصراله حمیدی» در نقش پروفسور لیندنبراک و صداپیشگی «ناصر ممدوح » به جای هانسِ راهنما را به یاد بیاورند.
جدیدترین اقتباس از کتاب سفر به مرکز زمین در سال ۲۰۰۸ میلادی بود. «اریک برویگ» کارگردان این فیلم بود. «برویگ» در این فیلم تغییراتی را به سلیقهی خود به کتاب سفر در اعماق زمین اضافه کرده است که این تغییرات فیلم را جذابتر و دیدنیتر میکند.
روز یکشنبه بیست و چهارم می ۱۸۶۳ میلادی بود که پروفسور لیدن براک با حالتی شتاب زده و نفس زنان به خانه کوچکش در خیابان کینگ بازگشت. این خیابان یکی از قدیمیترین محله های شهر هامبورگ شناخته میشد.
مارتا چند لحظه ای پیش از آمدن پروفسور به تهیه ناهار و پختن غذا مشغول شده بود.
من با خودم گفت: اگر عمویم گرسنه باشد بدجوری اوقاتش تلخ شده است او هر وقت گرسنه بماند صبر و طاقتش را از دست میدهد و بی اختیار میشود. مارتای بیچاره که درب اتاق را نیمه باز کرده بود با ناراحتی پرسید: هنوز پروفسور لیدن براک اینجا هستند؟
گفتم: بله مارتا، ولی اگر ناهار آماده نیست، نگران نباش. هنوز ساعت یک و نیم است.
مارتا گفت: پس چرا پروفسور به منزل بازنگشته اند؟ نگاه کنید، اینجا هستند. من باید بروم. شما به پروفسور توضیح بدهید که چرا من رفته ام. خواهش میکنم آقای آکسل، فراموش نکنید. مارتا به آشپزخانه برگشت و من تنها ماندم.
این واقعیت را میدانم که از آن نوع آدمهایی نیستم که بتوانم پروفسورهای عصبانی و بی حوصله را خوش اخلاق کنم و به آنها آرامش بدهم. در این خیال بودم که آهسته خودم را به طبقه بالا برسانم و به اتاقم بروم که صدای باز شدن در را شنیدم سنگینی قدم های پروفسور راه پله را تکان داد و بزرگ خانواده ما خودش را از اتاق ناهار خوری یکراست به اتاق مطالعه رساند در راه، عصایش را که با خود میبرد به گوشه ای انداخت و کلاه سفیدش را روی میز گذاشت. مرا صدا کرد و گفت: آکسل، دنبالم بیا. و پیش از آنکه تکانی بخورم پرسید: هنوز اینجا نیامده ای؟
با عجله به اتاق مطالعه جناب ایشان رفتم. بی آنکه بخواهم تظاهر کنم باید بگویم پروفسور لیدن براک مرد خوبی بود، ولی هرچه زمان میگذشت بیشتر به صورت یه آدم غیرمعمولی در میآمد. او استاد دانشگاه یوهانیوم بود و هرگاه که از حالت معمولیش خارج میشد مقالهها و نوشتههای علمی خود را در زمینه معدن شناسی فراهم میفراهم میکرد. متاسفانه عموی من نمیتوانست به خوبی اشخاص دیگر حرف بزند. زمانی که مقاله هایش را برای حاضرین می خواند یا سخنرانی می کرد، اغلب بطور ناگهانی زبانش به لکنت می افتاد و آن وقت برای اینکه کلمه مخصوصی را ادا کند دچار زحمت میشد و دهانش طوری باز میماند که انگار میخواهد برای موضوع مهمی سوگند بخورد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.